(جز دوم)
عناصری که اجزای نشنلزم را تشکیل میدهند
وحدت واجتماع انسانی طرق وجهات بسیار ومتعددی دارد لکن (نشنلزم) جز هر یکی از این جهات بنا نمی شود” آن جهتی که قوهء جذب وجلبش به اندازه یی باشد که بتواند افراد را – با کثرت تعداد شان- بر یک هدف ویک روش معین گرد اورد ودر بین شان رشتهء قومیت رامستحکم سازد ودر اذهان، قلوب، عقول وشعور شان حاکمیت پیدا کند تا آنکه چون صخرهء سخت استوار گشته وعلیه بیگانگان صف واحدی تشکیل دهند وآمادهء هر نوع قربانی در راه مصالح اجتماعی شان گردند. این عین همان چیزست که تاریخ انسانیت شهادت می دهد چه تا امروز در زمین قومیتی- باستثنای اخوت اسلامی- جز بریک جهت از جهات آتی اجتماع ووحدت قایم نشده است، اما اگر جهات دیگری با این یک جهت بزرگ اصلی شرکت نموده باشد، بر سبیل تایید وتعاون بوده است ونه بیشتر.
1- جهت وحدت در نسل که به ملیت یا نژاد معروف است.
2- جهت وحدت در محل تولد: که بنام وطن معروف می باشد.
3- جهت وحدت در زبان: واین جهت نقش مهمی در تاسیس بنای نشنلزم دارد زیرا وسیله نیرومندی از وسایل وحدت در فکر است.
4- جهت وحدت در رنگ: واین جهت احساس در نژاد را در وجود افراد زنده می نماید وسپس این احساس در وجود ایشان رشد ونمو می کند ومستحکم می گردد تا سرحدی که اینگونه افراد باداشتن چنین احساسی از هر کسیکه با ایشان در رنگ مشابهت ندارد، اجتناب می نمایند.
5- جهت وحدت در مصالح اقتصادی: واین جهت افرادی را که دارای نظام اقتصادی خاصی هستند از افراد سایر نظامهای اقتصادی جدا می سازد وایشان بر اساس این جهت با دیگران در حقوق ومنافع اقتصادی رقابت می کنند.
6- جهت وحدت در نظام حکومت: واین جهت رعایای یک دولت را بارشتهء وحدت نظام واداره، با یکدیگر پیوند می دهد وحدود و مشخصات وفرقهایی را که بین ایشان ورعایای سائر دول جهان وجود دارد، تعین می نماید.
شما وقتیکه عناصر اصلی هر جنبش نشنلستی را از ابتدایی ترین مرحلهء تاریخ تا زمان ما که زمان برق وتمدن علم وعلم بشمار می آید مورد بررسی قرار دهید، در هیچیک از آن جنبشها عنصری غیر از عناصر یاد شده نخواهید یافت زیرا نشنلزم یونانی، رومی، اسرائیلی وفارسی پیش از دو یا سه هزار سال جز بر همین اساساتی که نشنلزم آلمانی، ایطالوی، انگلِسی، فرانسوی، امریکایی، جاپانی وعربی وغیره استوار اند، با نشده بودند. ( ادامه داری )