داکتر محمد هاشم شاهین
و یا بالفور دیکلریشن ،
که خیلی از سوال های اساسی درباره اسرائیل را میتوانند جواب دهد.
بخاطریکه اسرائیل کشور جدیدی، دولت نسبتا تازه است. یک عده آدم ها از جاهای مختلف دنیا عموما بصورت سازمان دهی شده جمع شدند، تا یک کشور نو تاسیس کند.
امروز شاید بسیار جالب باشد که امریکا وانگلیس با این قدرت وبزرگی حامی سرسخت اسرائیل اند .
– سوال اینجا است که چه شدکه همچو کشوری تاسیس شد ؟
وچطور همچو حمایت بدست آورد ؟
برنامه بالفور تا حدودی این موضوع را توضیح میدهد :
بالفور اسم یک سیاستمدار انگلیس تبار است که در اوایل قرن بیستم بیانیه بالفور آن هم بیانیه رسمی که بعد ها درسال ۱۹۱۷ درپایان جنگ اول جهانی صادر شد، از طرف دولت بریتانیا وبه شدت از آن حمایت کرد.
این بیانیه رسما صادر شد که مردمان یهودی باید بروند در منطقه فلسطین ساکن شوند.فلسطین در آن زمان تحت تسلط امپراتوری عثمانی بود.جمعیت اش عمدتا مسلمان و تعدادی هم مسیحی ویک اقلیت آن یهودی بود.
پس بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ چطور صادر شد؟ وکی ها صادراش کرد؟
وبرای بریتانیا چرا این موضوع مهم شد؟
گرچه اکثرا شنیده شده که جنگ جهانی دوم هلوکاست وهیتلر بود که به اسرائیل رسمیت بخشید. یعنی سال ۱۹۴۸ ، پس بیانیه بالفور ۳۰ سال قبل بود وچطور این ایده توانست حمایت سیاسی پیدا کند؟
برای دانستن موضوع باید پیش زمینه مسئله را به دقت بدانیم و پیش زمینه مسله بر میگردد به صهیونیزم و این موضوع برمیگردد به قرن نوزدهم میلادی.
یک عده از یهودیان در اروپا طرفدار این ایده شدند که یهودیت فقط دین مانیست ، بلکه هویت ملی وقومی ما هم است.این حرف زمانی گفته میشود که مردم یهودی زیاد در کشورهای مختلف زندگی میکردند ، ولی در هر کشوری که زندگی میکنند، اقلیت اقلیت است وهیچ جای کشوری شان نیست واین در زمانی است که موج یهودی ستیزی در روسیه شکل گرفته، و یک عده یهودی ها شروع کردند به رفتن به سر زمین فلسطین از سال ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۶ .
درین زمان یک روزنامه نگار یهودی بنام تنودور هرتسل اهل اتریش ومجارستان یک مقاله منتشر میکند ودران تذکر میدهد که یگانه راه برای ما یهودی ها تشکیل دولت خودمان است وباید آن را تاسیس کنیم. مسله Jewish problem و Jewish pustion یک مسئله بود در قرن ۱۸ وقرن ۱۹ وحتی تا نیمه قرن بیست واقعا یکی از مسائل اساسی بود در اروپا واهل فکر درباره اش نظر میدادند ، که باین اقلیت یهودی درین قاره مسیحی چه باید کرد؟. ازنظراجتماعی ،اقتصادی ،سیاسی حدود چند دهه موضوع مناظره فکری بود. واین فرد (تنورد هرتسل ) یک ایده داد وگفت که راه حل اینست که ما یهودی ها باید دولت داشته باشیم ویک سال بعد هم آمد بنیاد صهیونیزم را تاسیس کرد.
اولین جلسه بنیاد هم همین بحث باز گشت به اراضی موعود یا همان سر زمین فلسطین مطرح شد. او گفت ماباید برویم دولت یهودی را تاسیس کنیم واین کار را عملی کنیم.
پس به این کار یک سری کارها لازم بود از جمله تقویت احساسات یهودی ووجدان یهودی ودر قدم بعدی اقدام به تاسیس دولت یهودی وجلب حمایت ازین دولت.
گرچه تنورود هرتسل درسال ۱۹۰۴ وفات کرد، ولی ایده ای که داده بود وحرکات صهیونیستی را که بنا کرده بود که عمرش قد نداد ، تا تاسیس دولت یهودی را خودش مشاهده کند.
کسیکه بعد از این رییس بنیاد صهیونیست شد ، وایزمن بود. تلاش وایزمن این بود تا بهر طریق ممکن بخاطر این طرح حمایت بین المللی را جلب کند.
موضوع مهم اینست در منطقه که یهودی ها میخواهند جابجا شود ، اکثریت اش مسلمان است، کاتولیک های شان حمایت فرانسه را داشتند وارتودوکس های شان در حمایت روسیه بودند .
در اینجا بریتانیا بدون متحد مانده است.
در آن زمان مشکل عمده دیگری موج یهود ازاری در روسی، سبب آن شده بود که یهودی ها بیشتر به طرف بریتانیا مهاجرت کنند ، ولی بریتانیا که نمیخواست اینها را جای دهد ،کوشش میکرد یک جای مناسب دیگری برای شان پیدا کند.
– بار اول مفکوره این بود که یهودی ها درشرق آفریقا یعنی اوگاندا جابجا شوند ، با وصف اینکه بنیان گذار صهیونیزم هم ازین کار راضی بود ،چون درآن وقت برای موسس صهیونیزم، جغرافیا مهم نبود فقط حمایت بریتانیا برایش بسیار ارزش داشت.
وقتی در حیات او این موضوع محقق نشده و با مردن او جانشینش مخالف این طرح شد، گفت آفریقا و اوگاندا را قبول نداریم و برای بریتانیایی ها گفت : قسمیکه لندن برای شما ارزش دارد، برای ما اورشلیم مثل لندن شما ارزش دارد . ما باید برویم فلسطین جابجا شویم که بعدها نظر بریتانیایی هم تغییر کرد و به این نظر شدند که یهودی ها بروند در فلسطین جابجا شوند وما حمایت شان میکنیم.
– درسال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول در اروپا شروع شد . فرانسه ، انگلیس وروسیه یک سمت .آلمان اتریش ومجاستان درسمت مخالفب بودند و موضوع جالب اینکه امپراتوری عثمانی نیز به جبهه آلمان پیوست.
– با آمدن امپراتوری عثمانی به طرفداری آلمان جبهه صهیونیزم قدرت بیشتر گرفت. آقای بالفور که نامش در بیانیه آمده بود، در آن زمان نخست وزیر نبود، بلکه در اپوزسيون دولت قرار داشت ، چون سیاستمدار زبر دست بود ، صهیونیست ها همیشه با بالفور جلسه میگرفتند و این آدم را بیشتر طرفدار خود کردند.
درین زمان بریتانیا با شیخ حسین ،حاکم مدینه تماس برقرار میکند وبرایش میگوید تو درمقابل عثمانیه شورش کن و ما از تو حمایت میکنم ، هر وقت امپراتوری عثمانیه شکست خورد ، تو میتوانی مرزهای کشور خود را دلخواه تعیین کنی . درآن زمان حجاز که فعلا عربستان ،اردون ،عراق ،کویت ،سوریه ،
ولبنان اینها همه زیر اثر امپراتوری عثمانیها بود.
چون بریتانیا برای شیخ حسین وعده داده بود که در صورت که عثمانیها شکست خورند و شما اعراب استقلال گرفتید ، به جز یک بخش از سوریه که در غرب دمشق است ، مانند حمص ،حلب وحماد ، متباقی مرز ها وانتخاب آن مربوط شما است.
این موضوع یک مقدار درد سر شد ، چون فلسطین نیز در غرب دمشق موقعیت دارد.
در نیمه دوم جنگ جهانی اول ، یعنی سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۸ دو تا اتفاق مهمی درجهان بوجود آمد.
۱- برای تعیین سرنوشت فلسطین اولین قرار این بود که ( قرار داد سایکس پیکو ) امضا شد .گرچه این قرار داد در اوایل محرمانه بود، ولی بعدها مشخص شد .
قرار داد سایکس پیکو طوری بود که بعد از ختم جنگ جهانی ، فرانسه وبریتانیا چطور کشورهای عربی را بین خود تقسیم کنند ؟ ولی در مورد فلسطین سایکس پیکو گفت این یک سر زمین بین المللی است .
۲- موضوع دوم اینکه در بریتانیا دولت عوض شد وآقای بالفور وزیر خارجه شد و برخلاف وعده دولت قبلی که میگفت عثمانیها را باید به اصلاحات تشویق کرد ، دولت جدید به این نظر بود که عثمانیها باید پارچه پارچه وتجزیه شوند و با گرفتن فلسطین ، خود را به اورشلیم برسانیم .مهمترین مسله این بود که دولت بریتانیا باید سه گروه ذینفع یعنی فرانسویها،عربها وصهیونیست ها را مدیریت میکرد.
برای بحث کردن به هر جناح ، افراد توظیف شدند : برای مذاکره با صهیونیست ها بالفور تعیین شد. بالفور باید با وایزمن رهبر جدید بنیاد گذار صهیونیزم بحث میکرد.گرچه قبلا هم مذاکره کرده بودند ، اما درآن وقت غیر رسمی بود .
نظر بریتانیایی ها این بود که صهیونیست ها با آنها موافقه کنند و انگلیس فرانسویها وامریکایی ها را قناعت میدهند .
با کسب این اطمینان ، بریتانیایی ها کوشش کردند ایده های صهیونیزم راتزریق کنند و سیاست مداران فرانسوی را تشویق به حمایت از صهیونیست ها کنند که درنتیجه فرانسه هم حامی حقوق یهودی ها شد.
بالفور بخاطر قناعت دادن آمریکایی ها ، به امریکا سفر کرد، تا حمایت ویلسن رییس جمهور وقت را کسب کند ، چون ریس قوه قضاییه امریکا یک قاضی صهیونیست بود ، که رابطه بسیار دوستانه با ویلسن داشت که تاثیرات زیادی مبنی برحمایت امریکا از صهیونیست ها برجا گذاشت .
در آن وقت زمانی آن رسید که باید قرار داد علنی شود و بیانیه بدهد که این بیانیه همان بیانیه بالفور بود که منتشر شد که تمام بیانیه ۶۷ کلمه بود. که بعد ها در رابطه این بیانیه کتاب ها و مقالات زیادی نوشته شد وبسیار زیاد تفسیر وتاویل ها شد .
ولی مغز موضوع چهار مسله بود
که فلسطین یک National home یعنی یک خانه ملی برای یهودیان احداث شود .با وصف آینکه در آن زمان روی کلمه کلمه اش حرف میزد ، ولی هیچ وقت دولت یهودی نگفت بلکه Natoina home گفت که مو ضوع خیلی گنگ بود .
فلسطین باید تبدیل شود به یک دولت یهودی و یا میگفت یهودی های ساکن در فلسطین باید حق شهروندی داشته باشند .یا یهودی های ساکن درفلسطین حقوق مذهبی داشته باشند ویا میگفت به یهودی های خارج از فلسطین کسی حق تعرض به حقوق شان ندارد .
زبان بیانیه بالفور گنگ بود چون قصدا گنگ نوشته کرده ، ولی ماهیتش حمایت بریتانیا از صهیونیزم بود ، که با این کار نرخ صهیونیست ها بالا رفت که در مدت کم درآمریکا بیست برابر شدند .
از طرف دیگر فلسطینی های اعراب به شدت اعتراض کردند. فلسطین ها میگفتند که چطور چند کشور اروپایی تصمیم گرفته که آدم های غیر بومی بیاورند ودر یک سر زمین آسیایی درجهان عرب ساکن کنند این یعنی چه ؟
اعراب خارج از فلسطین میگفتند قرار بود خود ما بیاییم ،سلطنت کنیم بر فلسطین که بریتانیا قبلا قولش را برای ما داده بودند واحساس میکردند که به ما خیانت شده واستقبال از بیانیه در کشورهای عربی خیلی بد بود.
اما بیانیه ، بیانیه مهمی بود . همین بیانیه بود که تنش را خلق کرد که هنوز هم که هنوز است بعد از صدها سال ادامه دارد .
سالهای سال است که صهیونیست ها میخواهند دولت یهودی بسازند ، ولی فلسطینیها از مهاجرت یهودی ها به کشور خودشان جلو گیری میکنند .
چنین بود سیاست خصمانه انگلیس ها که در هر کشوری پا مانده ، منازعات حل نشدنی را بجا مانده اند .این مسائل به نیروهای مترقی وازادیخواه لازم است تا از حقوق ملت ها دفاع کرده ومتجاوزین را به جاهای اصلی شان برگرداند