نویسنده : شهاب لیوال
استعمار واشغال به معنی تسلط سياسى، اقتصادى و فرهنگى ملتى نيرومند بر ملتى ضعيفتر از خود و نگهداشتن آن در وضعيتى وابسته و فرودست، اطلاق میشود. استعمار از جمله نمودهاى بارز امپرياليسم است: «قدرتى كه میخواهد از مرزهاى ملى و قومى خود تجاوز كرده و بر سرزمينها، ملتها و اقوام ديگر استيلا يابد و ارادهایش را بر آنها تحميل كند
کشور های در حال توسعه و ابرقدرت جهان، از واژهٔ «استعمار واشغال» دو نام همسانی که آزادی و حریت ملت های ضعیف و پراگنده را سلب نموده، استفاده اعظمی می نمایند، ملت های مذکور را فکراً وفزیکً برده وغلام حکومت های دست نشانده خویش نموده از منافع، معادن و نیروی های انسان آنها به نفع خویش استفاده می کنند .
برای مخشوش کردن اذهان عامه و ملت های بیدار، بیشتراً این واژه را تغییر داده از نام های نسبتاً متعدل وآرامی همچون (منافع مشترک، تحت الحمایت، تجارت ، حمایت سیاسی وغیره ) استفاده کرده خاک بر چشمان بینای ملت های نسبتاً بیدار می پاشند،
در هر حالتی، تغيير واژه و تعدد زبان، واقعيات مسلّم تاريخى را تغيير نمیدهد. اشغال كشورهاى اسلامى توسط بيگانگان، چه در قالب حضور مستقيم و نفوذ مقتدرانه تحت عنوان «استعمار كهنه» كه بيشتر مورد توجه ما است و چه در قالب نفوذ و سلطه نامرئى موسوم به «استعمار نو» و اشكال جديد و فرانو آن، واقعيت انكارناپذيرى است كه آثار و تبعات مختلف و متنوع عمدتا زيانبارى براى اين كشورها به همراه داشته است.
شناخت دقيق سوابق و عملكرد تاريخى استعمارگران ديروز و مدعيان پرهياهوى امروز، بدون شك، در اتخاذ موضع واقعبينانه در تعامل با اين كشورها به ويژه براى نسل جوان افغان كه از گذشته خويش اطلاع دقيقى ندارد، مؤثر خواهد بود.
دولت هاى استعمارګر، عبارتند از: اسپانيا، پرتغال، هالند، انگلستان، فرانسه و آلمان. در جهان اسلام علاوه بر كشورهاى اروپايى مذكور، دولتهاى روس و آمريكا . هريك از كشورهاى اسلامى، در طى حدودا دو قرن اخير، مدت قابل توجهى از حيات سياسى، اجتماعى و فرهنگى خويش را تحت سلطه يك يا چند كشور استعمارى به طور متناوب سپرى كرده است. اينكه در اين ايام چی رخدادهايى به وقوع پيوسته و چی نتايج تلخ و شيرينى به ظهور رسيده، اولاً، در تاريخ سياسى اين كشورها چندان كه بايد ثبت و ضبط دقيقى ندارد؛ دوماً، ميان تاریخی كه استعمارگران و تحليلگران وابسته به آنها از اين پديده و موضوعات و مسائل پيرامونى آن به دست میدهند با تاریخ و تحليلى كه كشورهاى مستعمره و انديشمندان آنها از آن ارائه میكنند تفاوت فاحشى وجود دارد.
مکتب استعمار از راه های گوناگون ومتعددی بر اقلیت های ضعیف مخصوصاً بر نظام اسلامی هجوم آوردند .
ساختار سیاسیون وفربه کردن آنها با پول استعمار ، تحمیل کردن شان بر جامعه اسلامی.
زیر کار گرفتن، نظام تدرسی و نخبگان علمی واستفاده ابزارای از آنها به نفع استعمار .
ایجاد قانون طبقاتی در میان ملت واحد و تقسیم کردن شان به طبقه مرفع ،میانه وفقیر .
بنیاد گذاشتن مکتب ایدولوژیکی ، نشنلیزم و تفرقه نژادی میان امت مسلمه .
در اخیر امت مسلمه تا زمانی صاحب اقتدار سیاسی ونظام اسلامی نخواهند شد ؛ تا آنکه اهداف شوم استعمار را به جوانان امت بازگو نکنند، تا آنکه جوانان امت را از بیگانه پرستی و ماده پرستی به سوی وحدانیت و مزایایی نظام اسلامی سوق داده وبفهمانند .